جدول جو
جدول جو

معنی کئو سنگ - جستجوی لغت در جدول جو

کئو سنگ
سنگ کبود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ عَ)
دهی است از دهستان پایین جام بخش رشخوار تربت جام شهرستان مشهد که در 42هزارگزی جنوب خاوری تربت جام واقع است. جلگه و گرمسیر است و 25 تن سکنه دارد. محصول آن عبارت از غلات، پنبه، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. آبش از قنات تأمین میشود و راههای مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
قریه ای است چهار فرسخ میانه جنوب و مغرب آباده. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(کَ یَ / یِ)
دهی است از دهستان بالا شهرستان اردستان. کوهستانی و معتدل. سکنه 575 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(کَ سَ)
سنگی که با دست نگاهداشته و بدان چیزها را بروی سنگ صلابه کنند. و سنگی که بدان فندق شکنند. (ناظم الاطباء). کوبه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی از دهستان امجز است که در بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع است و100تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران 8)
لغت نامه دهخدا
(کِ سِ)
دهی از دهستان کلیبر است که در بخش اهر واقع است و 167 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گاو سنگ
تصویر گاو سنگ
گاو زهره گاو دارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کو تنگ
تصویر کو تنگ
چوبی باشد که گازران بدان جامه را کوبند بعنی دقاقی کنند مدقه
فرهنگ لغت هوشیار
سنگ، سفت و محکم، فلاخن قلاب سنگ، سفت ومحکم، سرفه
فرهنگ گویش مازندرانی
فلاخن
فرهنگ گویش مازندرانی
حامل خبر بد
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگی که با آن اشیای آهنی برنده را تیز کنند، سنگ چاقو تیزکنی
فرهنگ گویش مازندرانی
سنگ پران، فلاخن
فرهنگ گویش مازندرانی
فلاخن و آن نواری از چرم یا پارچه می باشد که قسمت میانی آن
فرهنگ گویش مازندرانی